سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبایی، برترین خصلت و دانش، برترین زیور و عطاست . [امام علی علیه السلام]

500 داستان - درس اخلاق استاد تهرانی

جستجو در وبلاگ:
Powerd by: Parsiblog ® team.
2 : احسان(شنبه 85 آبان 20 ساعت 11:38 صبح )
 
  

قال الله الحکیم : (ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون
همانا خدا یار و یاور نیکوکاران است ) (17)
قال على علیه السلام : عاتب اخاک بالاحسان الیه
برادر دینى خود را بجاى سرزنش ، احسان و نیکى کن ) (18)
شرح کوتاه :
نیکى و نیکوکارى از صفاتى است که خداوند صاحب این صفت را دوست دارد. همانطورى که خداوند به ما احسان کرده است ، لازم است ما هم در برابر خوبى هاى مردم نیکى بیشترى نمایم .
اگر کسى با ما بدى هم کرد براى تاءدیب او، با احسان برخورد کنیم ، نه اینکه بدى را با بدى جواب دهیم که موجب ازدیاد کینه و دشمنى شود.
شیوه مردان الهى این بود، که اگر کسى به آنها سلام مى کردند، جواب سلام را بهتر کاملتر مى دادند؛ و اگر دستى براى نیکى بسوى آنها دراز مى شد افزون تر پاداش مى دادند.
دلهاى آدمیان دوستدار نیکى کنندگان است ؛ و شیطان از این عمل آدمیان صورتش مجروح و دلش جریحه دار مى شود؛ و در این راستاى محسن از منت گذاشتن ، احسان خود را خدشه دار نمى کند.


» سید محمد
»» نظرات دیگران ( نظر)

5- مالک اشتر(یکشنبه 85 آبان 14 ساعت 10:46 صبح )

 

 

(مالک اشتر) روزى از بازار کوفه مى گذشت با لباسى از کرباس خام و به جاى عمامه از همان کرباس بر سر داشت و به شیوه فقراء عبور مى کرد. یکى از بازاریان بر در دکانش نشسته بود، چون مالک را بدید به نظرش خوار و کوچک جلوه کرد و از روى استخفاف کلوخى (15) را به سوى او انداخت .
مالک به او التفات ننمود و برفت . کسى مالک را مى شناخت و این واقعه را دید، به آن بازارى گفت : واى بر تو هیچ دانستى که آن چه کس بود که به او اهانت کردى ؟
گفت : نه ، گفت : او مالک اشتر یار على علیه السلام بود. آن مرد از کار بدى که کرده بود لرزه به اندامش آمد و دنبال مالک روانه شد که از او عذر خواهى کند. دید به مسجدى آمده و مشغول نماز است صبر کرد تا نمازش تمام شد، خود را بر دست و پاى او انداخت و پاى او را مى بوسید مالک سر او را بلند کرد و گفت : این چه کارى است مى کنى ؟ گفت : عذر گناهى است که از من صادر شده است که ترا نشناخته بودم .
مالک گفت : بر تو هیچ گناهى نیست ، به خدا سوگند که به مسجد نیامدم مگر براى تو استغفار کنم و طلب آمرزش نمایم (16)

 

 

 


» سید محمد
»» نظرات دیگران ( نظر)

4- على علیه السلام و کاسب بى ادب(شنبه 85 مهر 15 ساعت 10:24 صبح )

در ایامى که امیرالمؤ منین علیه السلام زمامدار کشور اسلام بود، اغلب به سرکشى بازارها مى رفت و گاهى به مردم تذکراتى مى داد.
روزى از بازار خرمافروشان گذر مى کرد، دختر بچه اى را دید که گریه مى کند، ایستاد و علت گریه اش را پرسش کرد. او در جواب گفت : آقاى من یک درهم داد خرما بخرم ، از این کاسب خریدم به منزل بردم اما نپسندیدند، حال آورده ام که پس بدهم کاسب قبول نمى کند.
حضرت به کاسب فرمود: این دختر بچه خدمتکار است و از خود اختیار ندارد، شما خرما را بگیر و پولش را برگردان .
کاسب از جا حرکت کرد و در مقابل کسبه و رهگذرها با دستش به سینه على علیه السلام زد که او را از جلوى دکانش رد کند.
کسانى که ناظر جریان بودند آمدند و به او گفتند، چه مى کنى این على بن ابیطالب علیه السلام است !!
کاسب خود را باخت و رنگش زرد شد، و فورا خرماى دختربچه را گرفت و پولش را داد.
سپس به حضرت عرض کرد: اى امیرالمؤ منین علیه السلام از من راضى باش ‍ و مرا ببخش .
حضرت فرمود: چیزى که مرا از تو راضى مى کند این است که : روش خود را اصلاح کنى و رعایت اخلاق و ادب را بنمایى . (14)


» سید محمد
»» نظرات دیگران ( نظر)

2- خزیمة و پادشاه روم(یکشنبه 85 خرداد 7 ساعت 5:53 عصر )

 

(خزیمة ابرش ) پادشاه عرب بدون مشورت پادشاه روم که از دوستان صمیمى وى بود کارى انجام نمى داد رسول را به نزد او فرستاد، و از او درباره فرزندانش مشورت و نظر خواست او در نامه اش نوشت : من براى هر یک از دختران و پسران خویش مالى زیاد و ثروتى فراوان قرار دادم که بعد از من درمانده و مستمند نشوند. صلاح شما در این کار چیست ؟
پادشاه روم جواب فرستاد که : ثروت ، معشوق بى وفاست و دوام ندارد، بهترین خدمت به فرزندان این است که ، آنان را از مکارم اخلاق و خویهاى پسندیده برخوردار کنید، تا در دنیا سبب دوام دولت و در آخرت سبب غفران باشد.(11)



» سید محمد
»» نظرات دیگران ( نظر)

1- پیامبر صلى الله علیه و آله اسلام و نعیمان(سه شنبه 85 خرداد 2 ساعت 11:1 صبح )

(نعیمان بن عمرو انصارى ) از قدماى صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله و مردى مزاح و شوخ بوده است نوشته اند: روزى عربى از عشایر به مدینه آمد و شتر خود را پشت مسجد خوابانید و به مسجد وارد شد و به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله رسید.
بعضى از اصحاب به نعیمان گفتند: اگر این شتر را بکشى ، گوشت آن را تقسیم مى کنیم و بعد قیمتش را پیامبر صلى الله علیه و آله به اعرابى خواهد داد.
نعیمان شتر را که کشت ،: صاحبش سر رسید و فریاد بر آورد و پیامبر صلى الله علیه و آله را به داد خواهى خواست .
نعیمان فرار کرد؛ و رسول الله صلى الله علیه و آله از مسجد بیرون آمد و شتر اعرابى را کشته دید، پرسید: چه کسى این کار را کرده است ؟ گفتند: نعیمان پیامبر صلى الله علیه و آله کسى را فرستاد تا او بیاورند او را در خانه (ضباعة بنت زبیر)
(9) یافتند که نزدیک مسجد بود. فرستاده را به محل مخفى گاه اشاره کردند که درون گودالى با مقدارى علف تازه خود را پوشانده بود.
فرستاده به نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و همره پیامبر صلى الله علیه و آله با جمعى از اصحاب به منزل (ضباعه ) آمدند، و جاى مخفى شدن نعیمان را نشان داد.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: علفها را از او دور کنید، و آنها چنان کردند، نعیمان از مخفیگاه بیرون آمد.
پیشانى و رخسار او از آن علفهاى تازه ، رنگین شده بود فرمود: اى نعیمان این چه کارى بود انجام دادى ؟
عرض کرد: یا رسول الله قسم به خدا آن کسانى که شما را به محل مخفى من راهنمائى کردند به این کار وادارم نمودند.
پیامبر صلى الله علیه و آله تبسم کنان رنگ علف را با دست مبارک خود از پیشانى و رخسار او دور کردند و قیمت شتر را به مرد اعرابى دادند.
(10)



» سید محمد
»» نظرات دیگران ( نظر)

اخلاق(دوشنبه 85 اردیبهشت 11 ساعت 7:22 عصر )

قال الله الحکیم : (انک لعلى خلق عظیم .
در حقیقت تو اى پیامبر صلى الله علیه و آله بر نیکو خلقى عظیم آراسته اى )
(6)
قال رسول الله صلى الله علیه و آله بعثت لاتمم مکارم الاخلاق .
من براى تکمیل اخلاق نیک مبعوث شده ام
(7)
شرح کوتاه :
اخلاق خوب در دنیا جمال انسان است و موجب گشایش و سرور در آخرت است . بوسیله آن دین صاحبش کامل ، و موجب قرب بحق مى شود هر نبى و ولى و برگزیده خدا داراى اخلاق نیک بودند، و هر مؤ منى باید براى اینکه میزان اعمالش سنگین تر باشد، به حسن اخلاق مزین شود.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: (حاتم (خاتم ) زمان ما کسى است که خوش اخلاق باشد، و سوء اخلاق صاحبش را به فشار قبر و جهنم مبتلا مى کند و در دنیا هم دوست داران کمى دارد.)
میزان شناخت افراد فقط علم یا پول یا ریاست نیست ، بلکه صفات پسندیده ایست که دارنده آن نزد حق مقبول و نزد خلق ممدوح و ممتاز مى باشد
(8)



نام کتاب : یکصد موضوع 500 داستان

مؤ لف : سید على اکبر صداقت


» سید محمد
»» نظرات دیگران ( نظر)

در میقات(یکشنبه 84 اسفند 21 ساعت 4:58 عصر )

 

مالک بن انس  - فقیه معروف مدینه و یکی از امامهای چهارگانه اهل سنت – سالی در سفر حج همراه امام صادق (ع) بود . به میقات رسیدند و هنگام پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن – یعنی ذکر معروف « لبیک اللهم لبیک » - رسید . دیگران طبق معمول این ذکر را به زبان آوردند و گفتند . مالک متوجه امام شد ، دید حال امام منقلب است ، همینکه می خواهد این ذکر را بر زبان آورد هبجانی به امام دست می دهد و صدا در گلویش می شکند، و چنان کنترل خویش را از دست میدهد که می خواهد بی اختیار از مرکب به زمین افتد . مالک جلو آمد و گفت :« یابن رسول الله ، چاره ای نیست هر طور هست این ذکر را بگویید » .

  امام فرمودند :

  " ای پسر ابی عامر ! چگونه جسارت بورزم و به خود جرأت بدهم که لبیک بگویم ؟ لبیک گفتن به معنای این است که خدایا تو مرا به آنچه می خوانی با کمال سرعت اجابت می کنم و همواره آماده به خدمتم . با چه اطمینانی با خدای خود این طور گستاخی کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفی کنم ؟ اگر در جوابی گفته شود  « لالبّیک » ان وقت چه کار کنم . "

                                            

  داستان راستان شهید مطهری به نقل از بحارالانوار ج 11 ص 109


» سید محمد
»» نظرات دیگران ( نظر)

<      1   2   3      >
اوقات شرعی

بازدیدهای امروز: 13 بازدید
بازدیدهای دیروز: 7 بازدید
مجموع بازدیدها: 174069 بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

500 داستان - درس اخلاق استاد تهرانی
مدیر وبلاگ : سید محمد[93]
نویسندگان وبلاگ :
استاد (@)[0]


کمی خوشرو و خندان هستم
» پیوندهای روزانه «
هئیت متوسلین به حضرت علی اکبر (ع) [221]
احادیث [215]
علی اکبر تهرانی [312]
درس اخلاق استاد تهرانی [333]
حدیث [210]
سفیر [89]
جشنواره پیامبر اعظم [133]
استشهادیون [260]
[آرشیو(8)]



» لینک دوستان من «
استشهاد
» لوگوی دوستان من «






























» فهرست موضوعی یادداشت ها «
سخنرانی[31] . 500 داستان[19] . سایر موارد[10] . امام زمان[6] . مشعلهای شعله ور[4] . درس اخلاق[2] . سخن هفته[2] . کروکی . مذهب . هیئت متوسلین به حضرت علی اکبر (ع) . تهرانی . در اخلاق درویشان . سخن برگزیده . آدرس هیئت . استاد . استاد تهرانی .
» آرشیو یادداشت ها «
آبان 84
آذر 84
دی 84
بهمن 84
اسفند 84
فروردین 85
اردیبهشت 85
خرداد 85
مهر 85
آبان 85
آذر 85
دی85
بهمن 85
اسفند 85
فروردین 86
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
» صدای استاد تهرانی «
» اشتراک در خبرنامه «