امام صادق (ع)
نام : جعفر
کنیه : ابو عبدالله
لقب:صادق
نام پدر : امام محمد باقر
نام مادر : ام فروه
تاریخ ولادت : 17 ربیع الاول 83 هجری
محل تولد : مدینه
تاریخ شهادت : 25 شوال 148 هجری در سن 65 سالگی
محل مرقد : قبرستان بقیع در کنار پدر بزرگوارشان
عظمت علمی امام
ابوحنیفه (پیشوای مشهور فرقه حنفی ):
من دانشمند تر از جعفربن محمد نددیده ام
مالک (پیشوای فرقه مالکی ) :
مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد داشتم او را همواره در یکی از این سه حالات دیدم یا نماز می خواند ،یا روزه بودند و یا قرآن تلاوت می کردند. و هرگز اورا ندیدم که بدون وضو نقل حدیث کند.
در مجالس درس امام ، تنها کسانی که بعد ها مذاهب فقهی را تأسیس کردند شرکت نمی کردند ، بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر می شدند . از جمله حسن بصری و واصل بن عطاد که مؤسسین مکتب فلسفی بصری و مذهب معتزله بودند از شاگردان آن امام همام بودند. و چشمه زلال دانش ایشان سیراب می شدند.
توبه ۱۱۸
و پذیرفت خدا توبه سه نفری* را که مانده بودند و بدون عذر بجنگ
نرفته بودند تا تنگ شد بر ایشان زمین با وجود وسعت و
گشادگی تنگ شد بر ایشان قلبها یشان و یقین کردند
که نیست پناهی از غضب خدا مگر پناهنده شدن
بسوی خدا. بعد از آن مدت و کشیدن رنج و
محنت و دیدن خواری و ذلت و توبه نمودن؛
قبول توبه شد از ایشان تا بحال اول برگردند.
البته خداست قبول کننده توبه
و مهربان بر بندگان .
* این سه نغر کعب هلال و مراره بودند که از رفتن به جنگ تخلف کردند و پیغمبر از جنگ که برگشت با ایشان سخن نگفت و مردم هم از ایشان رو گرداندند و زنانشان هم از آنها کناره گیری کردند و زندگی بر ایشان تلخ شد. به کوهها رفتند و از یکدیگر جدا شدند و ۵۰ روز زاری می کردند تا توبه آنها پذیرفته شد
لینک
www.ostadtehrani.persianblog.com
همکنون منتظر نظر سبزتان هستیم
خداحافظ
با نام خدای مهربان
سه " شین" است که انسان را نابود می کند :
1)شکم
2) شهوت
3 ) شیطان
وقتی که به خاطر شکم هر کاری می کنی و هر غذایی را وارد آن می کنی آنگاه است که شهوت بر تو غلبه می کند و این شیطان است که از این فرصت استفاده می کند و تو را بر زمین می زند. وقتی هم که کارش تمام شد میگوید : از تو بیزارم تو خدا را رها کردی و مرا چسبیدی ؟
aaassssssssssssssssssssssssssssssssssss
ماجرای دیداری با حضرت صاحب الزمان (عج )
در کتاب اقبال مرحوم سید بن طاووس نقل کرده از محمد بن ابی الرواد که گفت :
یک روز در محضر محمد بن جعفر دهّان (روغن فروش) به روی مسجد سهله بیرون رفته بودم که محمد بن جعفر گفت :
ما را ببرد به مسجد صعصعه بن صوحان چون آن مسجد مبارکی است و امیرالمومنین ( ع) : در آنجا نماز گذارده و ائمه هدی قدمهای شریف خود را در آنجا گذاشته اند.
سپس میل کردیم به سوی آن مسجد و مشغول نماز شدیم ‘ در بین نماز خواندن بودیم که دیدیم مردی از شتر پائین آمد و ساقهای شترش را عقال کرد آن گاه داخل مسجد شد و دو رکعت نماز خواند و آن دو رکعت نماز را بسیار طول داد سپس دستهایش را بلند کرد و دعای هر روز ماه رجب را خواند سپس برخواست و رفت نزد شترش و سوار شد.
محمد به من گفت :
آیا بر نمی خیزی تا نزد ایشان برویم و سوال کنیم که کیست ؟
برخواستیم و نزد او رفتیم و به او گفتیم :
تو را به خدا قسم می دهیم که بگو کیستی :
فرمود :
مرا کی پنداشتید ؟
محمد گفت :
گمان کردم تو خضر هستی .
سپس روبه من کرد و فرمود :
تو هم چنین گمانی کردی ؟
گفتم :
بله من هم چنین فکری کردم.
فرمود :
والله من هر آینه کسی هستم که خضر محتاج است به او و دیدن او.
منم امام زمان شما.
یک جمعه دیگر از ره آمد
اشک آمد و دیده تر آمد
( رسول زاده)
دیو سیاه ظلم را به دوزخ فنا بران
خیمه سبز عدل را به جنت بقا بزن
(سازگار)
www.ostadtehrani.persianblog.com
خدایا، در بهار مناجات، با تو می گویم