مالک بن انس - فقیه معروف مدینه و یکی از امامهای چهارگانه اهل سنت – سالی در سفر حج همراه امام صادق (ع) بود . به میقات رسیدند و هنگام پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن – یعنی ذکر معروف « لبیک اللهم لبیک » - رسید . دیگران طبق معمول این ذکر را به زبان آوردند و گفتند . مالک متوجه امام شد ، دید حال امام منقلب است ، همینکه می خواهد این ذکر را بر زبان آورد هبجانی به امام دست می دهد و صدا در گلویش می شکند، و چنان کنترل خویش را از دست میدهد که می خواهد بی اختیار از مرکب به زمین افتد . مالک جلو آمد و گفت :« یابن رسول الله ، چاره ای نیست هر طور هست این ذکر را بگویید » .
امام فرمودند :
" ای پسر ابی عامر ! چگونه جسارت بورزم و به خود جرأت بدهم که لبیک بگویم ؟ لبیک گفتن به معنای این است که خدایا تو مرا به آنچه می خوانی با کمال سرعت اجابت می کنم و همواره آماده به خدمتم . با چه اطمینانی با خدای خود این طور گستاخی کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفی کنم ؟ اگر در جوابی گفته شود « لالبّیک » ان وقت چه کار کنم . "
داستان راستان شهید مطهری به نقل از بحارالانوار ج 11 ص 109